من سزاوار این همه دوری از تو نیستم !
اومدم باشم بمونم , برو ! نیستم ..
من سزاوار این هجوم زجر و شک نیستم
یه کم بیشتر به من فکر کن , بزک نیستم !
سخته دور از تو برام تنها منو درک کن ..
بی سرانجامم سرانجام منو درک کن ..
چشماتو واکن بذار روز شه شب تارم
چه کردم که به دلتنگی سزاوارم ؟
جدام کن از غم دوری از این اندوه بی پایان
تو از تبار بی رحمی , من از نسل امیدواران
این عشقه یا جنون ؟ شاید نداره واژه یا
به حسیه که درد در من زیاده ! اما بی تاثیردرمن
و دل زخمی دردیم , به ظاهر دردی بی درمان !
جهان یاد می کنه از ما سزاواران .. سزاواران !
نظرات شما عزیزان:
|